سال نو در Princeton

مبارک شمایید
 
من نظرات رو نبستم ولی نمیدونم چرا برای باقیه پستام نمیشه نظر گذاشت
 

دیدن بعضی وقتا گمان نمیکنی ولی میشود و انتظار یک چیز ی ونداشتین بعد همه چی یهو جور میشه یعد چقدر حال میده ....جریان امریکا اومدن من هم همینطور بود...باید دعوت نامه میگرفتم و کی تو دانشگاه Princeton اهمیت میده یه دانشجوی دکترا پاشه بره اونجا ...Princeton بابا کم جایی نیست ...خلاصه که بعد از رو انداختن به دوست و آشنا ناامید دعوتنامه شده و برنامه سفرمون رو که اجباری هست در دوره دکترا برای جای دیگری ریختیم ...که یکهو در عرض کمتر از دوهفته همه چیز ردیف شد...یعنی با اینکه باز هم دودل بودم برنامه هام رو تغییر بدم ولی رو لج و ثابت کردن به بعضی  خارجیها و همچنین ایرانیهای ضد ایرانی که مدام میگفتن امریکا ویزا بده به تو ایرانی که همش دو ساله از ایران اومدی بیرون و تو ایران هم واسه دولت کار کردی...رفتیم سفارت وقت گرفتیم و چقدر باحال برخورد کردن وقتی فهمیدن زمانم محدوده سریع بهم وقت دادن مصاحبه شاید کمتر از 5 دقیقه طول کشید همونجا بهم گفتن ویزامو میگیریم...حالا من مصاحبم پنجشبه بود و پنجشبه هفته بعدش تو امریکا بودم ...بعله گاهی وقتی بخواهد که بشود میشود حتی اگر طرف حسابت امریکای فلان فلان شده باشه....روز چهارشنبه رفتم اداره پست منتظر پاسم که قرار بود سفارت امریکا همراه ویزا واسم پست کنه...ساعت 11 پاسم اومد ساعت 12 بلیط خریدم و ساعت 6 تو هواپیما بودم....تازه دعوتنامم واسه سی روز بود اینا ویزای سه ماهه بهم دادن...من همون یک ماه رو میمونم چون باید برم همونجایی که برنامه ریزی کرده بودم ...این میشه سال نو هم اینجا هستیم بدون هفت سین و اینا البته بماند از ایران کلی ظرفای خوشگل و ترمه هدیه برادر جان رو اورده بودیم برای سال نو سبزه شاهیمون هم قشنگ گرفته بود ...تازه خونه تکونی هم کردم...ولی قسمت این بود...

من افریقا و اسیا و اروپا رو دیدم افریقا رو که دیدیم گفتم از همه جا متفاوت تره الان امریکا هم بعد از اروپا قرار داره یعنی یه چیزیه بین اسیا و اروپا البته بیشتر نزدیک به اسیا ...همیشه برام سوال بود چرا اینقدر ایرانیها امریکا رو دوس میدارن حتی با بچه های دانشجوی اروپا هم که حرف میزنم همشون میگن اولین تلاششون واسه امریکا بوده...خب الان فهمیدم از خیلی جهات شبیه ایرانه خودمونه ...خخخخخ...جدی میگم حالا دلیل این حسم یا میتونه زبان باشه حداقل تو خیابون راه میری میتونی یکم بفهمی مردم چی میگن.یا اینکه اینجا اکثرا مهاجرن من نمیدونم این ترامپ چی چی میگه واسه خودش !!!..و سیستمش هم مثله اروپا خیلی ارگنایز شده نیست ...الیته اروپا منظورم کشورای اسکاندیناوی و المان و هلند و ایناس اگر نه اروپای شرقی و ایتالیا و حتی فرانسه یه چی تو مایه ها ایران خودمونه بقول بچه ها تازه یه مشکل بزرگتر هم داری که اونم زبانه...کشورای اسکاندیناوی مو لا درزشون نمیره اینقدر همه چیز مرتب و منظم و رو اصول هست ...امریکا به تمیزیه اونجا نیست حداقل اینجایی که من هستم..مردمش به سردی مردم اروپای شمالی و المان و اینا نیستن .تازه ویروسای امریکایی یه چیزین وحشتناک سرما خوردم شدید با تب 39 درجه رفتم دکتر ...دکتاشم خیلی فرق دارن..در کل خیلی خوشحالم که به این سفر اومدم اولش واسه اینکه فرصت خیلی خیلی خوبی بود تا بیام به یکی از بهترین دانشگاههای دنیا دوم واسه اینکه به یه سری ضد ایرانی چه داخلی و چه خارجیش نشون دادم بابا همچین جاییم خبری نی...و سوم اینکه امریکارم دیدم ...فقط مونده امریکای جنوبی و استرالیا هم ببینم دیگه بعدش بشینم سر خونه و زندگیم...

کلا نتیجه اخلاقی که از این اتفاق میگیریم اینه که اول به حرف ادمای منفی اصلا گوش ندیدن اصن بهشون هم نگین والا چه دلیلی داره  دوم اینکه بعضی وقتا وقتی یه چیزی رو رها کنی و دیگه بهشم فکر نکنی خودش خیلی راحت تر در مسیر اجرا شدن میفته..

تازه برنامه فیتنس رفتن رو شروع کرده بودم که مجبور شدم تا وسطای تابستون قیدش رو بزنم از همه جا قلمبه سلمبه ها داره میزنه بیرون یعنی خیلی ناراحتم ...وقتی میبینم بعضی از لباسام که سال پیش اندازم بودم از رونم بالاتر نمیرن ...

 و اما انچه گذشت در این مدت که ننوشتم 

خیلی  وقته ننوشتم ...شاید از عوارض باز کردن اینستاگرام باشد که انجا هم همچین چیز با مایه ای نمیگزارم...نمیدانم چقدر تا کجای روزگارم را گفتم ولی ایران بودم سه هفته ای بعدبرگشتم و نزدیک سال مادر بزرگم بود و بعد همه سلولهای تنم انگار درد میکرد و بعد یک بحث با عزیز جانمان و بعد بالا و پایین شدن شدید رابطه با ریشتری بالای هفت و هشت...و خب استرس و همه اینها ....

اتفاقات خوب هم بود پذیرفته شدن مقاله ام در بهترین کنفرانس مربوط به رشته ام........انتخابات ایران هم شیرین بود برایم این حرکت ارام مردم در دل زمان را دوست میدارم...برای اولین بار در عمرم آش رشته پختم الان حرفش رو زدم دلم خواست و همچنین فسنجون که خیلی خیلی خوب شد....

به قول مشاورم قرار شد هرشب وقتی برای خودم بگزارم مثل قرار هشت و نیم شبها با عزیز جانمان که بقولش همیشه ما زیرش میزنیم و او هم دیگر اصراری به این قرار ندارد...یک وقتی که به خودمان برسیم...این مدت که با مشاور صحبت میکنم برایم خوب بوده به شناخت بهتری ازخودم رسیده ام...عیبها و ضعفهایم و نقاط قوتی که اکثر مواقع ندیدشان میگیرم...

یه اتفاق خوب دیگر هم بود رفتم در باشگاه نزدیک خانه ام که همش ده دقیقه پیاده روی است ثبت نام کردم...قبلا باشگاه دیگر ی میرفتم ان هم فقط برای یوگا....ولی اینجا مجهزتر است با سونا و انواع کلاسها . زومبا را برای اولین بار تجربه کردم.....زومبا را هم دوست میدارم و همینطور بعد از ان رفتن در سونا ی خشک روغن مالی کردن همه بدنم بعد رفتن در سونای بخار و ماساژ و بعد هم یک حمام حسابی و بعد اروم و خمار برگشتن به خانه ...

مقاله دومم  دوباره در مورد همین تاثیر نرمهای جامعه است بر روی افراد و جامعه شناسیه سن هست...که البته سوپروایزر خوش تیپ بنده که جدیدا از دوست دخترش که بیست و خورده ای سال از خودش جوونتره بچه دار شده اصرار داره من این بار روی روانشناسی سن کار کنم به جای جامعه شناسی...

دیروز با مربیه یوگایم قراری گذاشتم  به صرف قهوه ...مایبریت که زن فوق العاده زیبا و نازی است و اولین مربیه یوگایم بود در اینجا ...از این خارجیهای قد بلند بلونده لاغر با موهای بلونده بلوند...صحبت شد از بچه و زندگی ...سه تا دختر دارد 13 و 17 و 19 ساله که هرسه تایشان هم الانه دوست پسر دارند و با مادر جانشان زندگی میکنن...کلافه بود از این سن بچه هایش و میگفت سن سختیست...ولی انچنان با عشق از بچه دار شدن حرف میزد که میگفت اگر میتوانستم باز هم بچه دار میشدم...حرفهایی مثل حرفهای مشاورم و همینطور دوست دیگرم که الان حدود چهل سال دارد و جدیدا دوست پسری گرفته و برای دومین بار حامله شده ...اینکه چقدر این حس مادر شدن زیباست و بزرگترین تجربه شان در زندگی....جالب اینجاست مربیه یوگایم میگفت دارم دختر بزرکترم را اماده میکنم برای اینکه برود و خانه بگیرد دیگر وقتش است مستقل شود....مثل حرفی که مشاورم زد...پرورش موجودی زنده در درونت و بعد بزرگ کردن او چرا که همه چیزش به تو وابسته است تا سنی و تمرین اینکه در عین عشق بی حد و اندازه باز هم وابسته نشوی و اجازه بدهی به وقتش بال و پر بگیرد و برود....من این عشق به مادر شدن را درچندین زن خارجی دیده ام که چکونه این حس رو ارزشمند میدونن ...هیچوقت با یک زن ایرانی همچین مکالمه ای در مورد حس مادر شدن نداشته ام بجز مشاورم ....حتی یادم هست با یکی از پروفسورهای ترکیه هم حرف میزدم اون هم همین نظر رو داشت که حس نابیست مخصوصا وقتی در سن بالاتر اتفاق میافتد ادم قدرش را بیشتر میداند و آگاهتر است....وقتی با این زنها حرف میزنم ارامش را در کلامشون حس میکنم و این اعتماد را که تنها شعار نمیدهند ....

سفرهای زیادی در پیش دارم ....کلا روزها میگزرد تند و سریع ...و هزاران کار دارم گاهی حیران میشوم از زنانی که کار دارند و بچه ها ی کوچک چگونه وقتشان را تنظیم میکنند...البته من هم الانه دارم تمرین میکنم انضباط داشته باشم هم در فکر و هم در عملم....راستی عیدتان هم پیشاپیش مبارک...

 

نظرات 4 + ارسال نظر
لیلا شنبه 14 فروردین 1395 ساعت 09:58

عزیزم سال نو مبارک
خدارو شکر که کارات اونجوری که خودت دوست اشتی ردیف شد
بهت تبریک میگم

سال نو شما هم مبارک ..مرسی

دختر بهمنی جمعه 6 فروردین 1395 ساعت 11:20 http://dokhtarebahmani.blogsky.com

چقدر پست خوبی بود این پست

بنظر منم مادر بودن سخته ولی هر زنی باید طعمش رو بچشه چون بی نظیره....

امیدوارم بهترین ها برات اتفاق بیفته پگاه عزیز:)

عاقا این اینستا که دیگه هیچی معتاد میکنه آدمو
میگم میتونم اسم پیج اینستات رو بدونم؟دوست نداشتی نگو البته مشکلی نیس:)
هیچی دیگه عیدتونم مبارک:)

سلام بعله سخته مادر بودن...راستی امیدوارم نتیجه ای که میخوای رو ت گنگور بگیری...اسم اینستامو برات خصوصی گذاشتم تو وبلاگت

دختر بهمنی جمعه 6 فروردین 1395 ساعت 01:40 http://dokhtarebahmani.blogsky.com

سلام...
من فعلا درگیر زندگیم شدید!
کنکور و دیگر هیچ!البته زندگیم میکنک ولی دیگه از نوع کنکوریش....

اینپقسمت نظرات استاندار کامنتاش رو سی روزه خودت باید تغییر بدی اگه میخوای نظرات برای پستات محدوده یه دوره ی خاص نباشه....

عیدتم مبارک....

این پست رو سر وقت میخونم یه خورده طولانی بود البته طولانی دوس دارم شما بنویس

سلام مرسی عزیزم ببات راهنمایی
عید تو هم مبارک امیدوارم بهترینها رودر پیش داشته باشی

بتی پنج‌شنبه 5 فروردین 1395 ساعت 16:57

سلام سلام

خوندم و حسابی لذت بردم
انگار به وبلاگت معتاد شدم

موفقیت عات رو بهت تبریک میگم و همین طور سال جدید رو

بازم میخوام از اینکه مینویسی ازت تشکر کنم

سلام عزیزم خوشحالم که خوشت اومد و لذت بردی امیدورام سال خوبی در پیش داشته باشی ...سرشار از موفقیت و شادی و سلامتی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.