انی وی!!!.... این خارجکیها موتورشان با قهوه راه می افتد....ایارن که بودم سر کار من جز کسانی بودم که بالاترین دوز کافیین را مصرف میکرد ...اینجا اینها همیشه لیوان قهوه شان روی میزشان است و من در عجبم چون من اگر بعد ساعت دو بعد ظهر به بعد قهوه بنوشم آنوقت شب را تا پاسی از نیمه بیدار خواهم بود...البته این را هم بگویم وقتی این قهوه را می نوشم در اکثر موارد ذهنمان را رفرش اساسی میکند و میتوانیم برای چندین ساعت پشت سر هم در عالم علم و تحقیق سیر کنیم...مثل همین الان ...بروم به بقیه مطالعاتم برسم تا اثر قهوه ام هنوز در خونم است....
بوی قهوه یکی از آن چیزهاییست که در همه شرایط عاشقش هستم و چقدر حال میکنم صبهایی که بیدار میشوم و هنوز چشمهایم باز نشده بوی قهوه گرم و آماده را حس میکنم...حالا به این اصافه کنید صدای باران پاییزی را هم ...
good 4 u
نوشته هاتونو دوست دارم
یه بارم گفته بودم مثل اینکه
خیلی ادم رکی هستی میدونستی خیلی راحت حرفتو میگی بدون اینکه کلماتت عفتشو از دست بدن
منم امروز ارامش خوبیو تجربه کردم
ارامش واقعا لذت بخشه
سلام مرسی عزیزم نظر لطفته .... خوشحالم. که نوشته هامو دوس داری و از اینکه ارامش خوبی وو تجربه کردی همیشه برقوار باشه