اگه دستامو بکارم...

 بی تو
بی شب افروزیه ماندنت بی تب تند پیراهنت 
شک نکن من که هیچ 
آسمان هم زمین میخورد

 
اونوقع که بیست سالم اینا بود و یه شهر دیگه درس میخوندم یه هفته مامانم اومد پیشم موقع برگشت اینقده عر زدم عر زدم که یکی از هم اتاقیهام بهم گفت بهت حسودیم میشه اینقد خانوادت و دوست داری که اینطور واسه رفتن مامانت گریه میکنی...اینسری فک کردم بزرگتر شدم بغض و که داشتم خیلی زیاد خیلی زیاد  کلا اشکم شده دم مشکم ...تو فرودگاه هم گریه نکردم ولی بعدش انگار وار فتم حتی جسمی هم حس میکنم تحلیل رفتم...همش یادم میفته به مادر بزرگم گریم میگیره انگار بعد از هشت ماه تازه داره باورم میشه که رفت ...هیچوقت نتونشتم رابطه ای رو که با اون داشتم با مامانم داشته باشم....اینجا حتی نتونستم اونجور که میخوام بغلش کنم...همیشه هرجا میخواستم برم میرفتم دست مادر بزرگمو میبوسیدم همیشه میگفت نکن ننه میگفتم نه گفتن هرکی دست مادرش و ببوسه یه راست میره تو بهشت میخوام دربستی برم تو بهشت...همیشه دستشو قبل از هر سفری میبوسیدم ....همیشه بعضی وقتها که خیلی بعض داشتم میرفتم خونشون از اون چاییهای پررنگ داغ لیوانی سر پر مخصوص خودش میآورد میدونستم شروع کنم دردل گریم میگیره بعد اونم گریش میگیره..واسه هیمن یکم مینشستم پیشش اونم از سریالهای درپیت و پر غصه تلویزیون میگفت اینکه چقدر با سریال ستایش گریه کرده منم هرچی فحش بلد بودم نثار خود ستایش و ننه و بابا و کارگردان و تهیه کننده و صدا سیما میکردم تا آخرش خندش میگرفت...از این همه بیحیایی من ....همیشه حرف خواستگارو ازدواج میشد بهم میگفت ننه اینقد یه کلام نباش آدم باید بعضی وقتا سنگ زیرین آسیاب باشه...خلاصه که اینسری هرچی خواستم همون رابطه رو با مادرم داشته باشم نشد انگار یه دیوار بین ما هست که بین من و ماد رجونم نبود مشاورم میگه مثل یک بالغ بشین باهاش حرف بزن ولی فک نکنم این اتفاق بین ما بیفته
این روزها خیلی خیلی دلم میخواست یه بچه داشته باشم خیلی خیلی زیاد نمیدونم چرا این حس اینقدر قوی شد درونم ...امیدوارم این دکترا هرچه زودتر تر تمام بشه حاضر نیستم یک ماه بیشتر از اونی که باید طول بکشه...
این حال پریشونمو ربط دادم به پریودم ولی این پریودها گاهی برای من مثل یک مدیتیشن طولانیه مثل یک در خود رفتنه عمیقه مثل اینکه لایه های رویی میره کنار و یک زن دیگه در درونم بیدار میشه...دوست دارم این حال و ....و براساس نظریه لاله در مورد حال و هوای زنها با مدل موهاش من تو این موقعیتها خیلی دوست دارن موهام بلند باشه و بعد اونها رو باز بزارم در مدل کاملا ژولی پولی...
- دیروز عصر تلویزیون اینجا یه مستند در مورد ایارن گذاشت که یه آمریکایی از سفرش یه ایران پر کرده بود اینقده دلم تنگید باز...ولی آدم اینطور ینه به اینجا تعلق داره نه به اونجا همش انگار روی یک خطی گاهی اونور گاهی اینور...امروز لکچرم دقیقا در مورد همین تفاوتها ی فرهنگی بود...
-پناهنده های زیادی سوریه به صورت پیاده از آلمان دارن میرن سمت سوید ..تصورش هم وحشتناکه ادمهایی که فقط خودشونن و یه دست لباس تنشون...واقعا قرار آخر عاقبتمون چی بشه!!!
-امروز اولین لکچرم رو داشتم همیشه فقط آمار درس میدادم امروز یه لکچر داشتم در مورد فرهنگ و به خودم افتخار میکنم خوب پیش رفت .... زیاد به اسلایدها وابسته نبودم بیشتر اسلایدهام شکل بود و این برای من که تو انگلیسی اعتماد به نفسم در حد بال مگسه یعنی خیلی خیلی ...
اینم به متن در مورد گریه و فوایدش
الان تو این یک پسن از سه تا ترانه استفاده شد...عنوان شعر اول صفحه برای اطلاعات بیشتر رجوع شود وبلاگ لاله و برچسب!!!! تو خود حدیث مفصل بخوان از این حال ما...چقدر اینطور وقتها کلاس یوگا ایران حالمو خوب میکرد امروز هم یوگا دارم ولی یوگای ایارنم کجا و این کجا 

 ه هنگام غم و غصه، “گریه کنید” تا شاد شوید! ‌


دانشمندان هلندی دریافتند که ۲۰ الی ۹۰ دقیقه بعد از مشاهده یک فیلم غم‌به هنگام غم و غصه، “گریه کنید” تا شاد شوید! ‌

دانشمندان هلندی دریافتند که ۲۰ الی ۹۰ دقیقه بعد از مشاهده یک فیلم غم‌انگیز یا گریه‌آور، احساس خوشحالی به وجود می‌آید.

به گزارش نوروسافاری به نقل از ایسنا، محققان پس از مطالعه بر روی تاثیر خنده و شادی در سلامت عمومی بدن دریافتند که خنده و شادی بیشترین تاثیر را بر حفظ نشاط و افزایش سطح مقاومت بدن دارد.

آن‌ها معتقدند که یکی از راههای رسیدن به شادی بلندمدت عبور از مرحله ناراحتی یا گریه کردن است.

آنها برای اثبات این نظریه با انتخاب دو گروه ۶۰ نفره از افراد عادی از آنها خواستند تا دو فیلم احساسی-عاطفی را تماشا کنند.

دکتر اسمیر گراکنین، متخصص رفتارشناسی از دانشگاه تیلبورگ هلند اظهارکرد: پس از بررسی واکنش داوطلبان به فیلم‌های مورد نظر مشخص شد که اندکی پس از احساس غم و اندوه با مشاهده یک فیلم ناراحت‌کننده، احساسات بینندگان وارد سطح دیگری شده است.

محققان معتقدند که فرایند گریه‌کردن عاطفی تنها مختص انسان‌ها بوده و علت آن خروج بدن از مرحله غم‌واندوه با دفع کردن توکسین‌های موجود در بدن است، همچنین گریه کردم منجر به آزاد شدن اندروفینهای مغزی می شود که ضد دردهای طبیعی مغز هستند.

گراکنین گفت: پس از آنکه فرایند تغییر رفتار پس از گریه‌کردن را در آزمایشگاه مورد بررسی قرار دادیم، مشخص شد که گریه‌کردن نه‌تنها باعث بازیابی سطح احساسات گذشته می‌شود بلکه احساسات مثبت به نسبت وضعیت قبل از گریه‌کردن را افزایش می‌دهد.

وی با انجام آزمایش بر روی دو حالت تغییر سریع و زمان‌بر احساسات پس از گریه‌کردن افزود: در واقع گریه‌کردن به بازگشت سطح احساسات انسان به حالت عادی کمک شایانی می‌کند و به ‌نظر می‌رسد که گریه‌کردن باعث افزایش سطح احساسات پس از یک دوره طولانی‌مدت می‌شود.

گراکنین در ادامه عنوان کرد: این پژوهش نشان‌داد که برخلاف باور موجود، گریه‌کردن باعث افزایش ناراحتی‌ و اندوه نمی‌شود بلکه احساسات را به سمت عادی و شاد سوق‌ می‌دهد. در واقع یافته‌های این تحقیق تنها از عملکرد شرکت‌کنندگان به دست ‌آمده است، چرا که آنها معتقدند که مدتی پس از گریه‌کردن احساس بهتری داشته‌اند.

لینک گزارش این تحقیق در ژورنال Motivation and Emotion:
http://link.springer.com/article/10.1007/s11031-015-9507-9انگیز یا گریه‌آور، احساس خوشحالی به وجود می‌آید.


نظرات 6 + ارسال نظر
مترسنج سه‌شنبه 31 شهریور 1394 ساعت 18:19 http://www.dar300metri.blogsky.com/

نیاز ب تفسیر خاصی نداره همون جملات خود شماس:معامله بین از دست دادنها و به دست آوردنها ..

معامله ممممم

هستی پنج‌شنبه 26 شهریور 1394 ساعت 21:51

خب شما متاهلید من فکر کردم خودتون تنهایید من با کسی که دوستش داشته باشم همه جا میرم

مترسنج سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 19:13 http://www.dar300metri.blogsky.com/

العلم فی الغربه!

والا من عربیم خوب نیست این الان یعنی چی ...یعنی علم در غربت معنی کنید خب لطفا

هستی سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 15:31

پستت حس خوبی داد بهم
خوب مینویسید
کدام کشورید؟؟؟؟؟؟؟تونستید با شرایط خودتونو وفق بدید برای من خیلی سخته حتی جای دیگه ای از شهرهای ایران باشم و تنها؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این اواخر خیلی وابسته خونه و خانواده شدم

سلام خوشجالم که حس خوبی گرفتی...یکی از کش.رهای اسکاندیناوی...به نظر من آدمی قصه خواستنها و توانستنهاس ...مهاجرت هم همینه معامله بین از دست دادنها و به دست آوردنهاس و زمانی میتونی خوشحال باشی که الویتها رو بشناسی و یهو اولویتها جز اون از دست دادنها نشه ...شکر من از تصمیمی که گرفتم راضیم هرچند هنوز آینده برام مبهمه و اگر میموندم تو خیلی از زوایا روشن بود ولی راضیم..شکر مهم اینه آدم راضی باشه و دلبسته

پاییزی جمعه 20 شهریور 1394 ساعت 19:35

ای من به قربونت برم که اینقده فین فین کردی موقع نوشتن این پست دلتنگیانه!
بقیه آهنگاشونم دانلود کن پگاهی ام. لینکش رو توو جواب کامنتت برات گذاشتم.
آهنگهایی از این دست عجیب حال دلم رو خوب و آرومش میکنند.
در مورد گریه، کاش منم بلد بودم راحت و هر موقع دلم میخواد گریه کنم. خیلی وقتها دلم میخواد اما نمیشه. اکثرا اینقدرررر تحت فشار قرار میگیرم تا اشکم جایی که نباید در میاد. و این خیلی بده.

دانلود کردمی لاله ...اوه برعکس من اینقده راحت گریه میکنم اینقده راحت

دخترمریخی جمعه 20 شهریور 1394 ساعت 19:19

آنتوان چخوف: خطرناکترین نوع بشر ا نسانیست که اعتقادش زیاد و فهمش کم است
من این جمله رو واقعا قبول دارم عامل بدبختی مردم کشورهای جهان سوم همینه چه خود مردم با بت ساختن از یه عده و سوار کردن اونها روی خودشون
چه عده ای مثل داعش و همه اونهایی که مثل داعش و طالبان وبقیه متحجرهابه اسم دین و آخرت وبهشت اجباری!!! زندگی مردم رو جهنم کردن و لی خودشون در کمال رفاه و چه بسا آزادی زندگی میکنن
(پناهنده ها و مردم بدبخت وفقیر کشورهای خاورمیانه منظورمه)

راستی من هم از سریال مسخره ستایش بی نهایت متنفر بودم زن رو یه ضعیفه بدبخت نشون داده بود
کلا در سریالهای صدا و سیما معمولا زن رو احمق و توسری خور نشون میدن این یکی دیگه بدتر

اوه چقدر تو توپت پره عزیزم .... من اصلا این سریالها رو ندیدم چون میدونم کفرم در میاد حوصله دنبال کردنشون هم ندارم تو هم وقت نزار واسشون که اینقده عصابت خورد بشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.