خر زخم خورده درون

 ,همه ما یه گذشته ای داریم که خیلی از دوستا ن نزدیک ما از اون گذشته خبر ندارن یعنی خودمون نگفتیم حالا به هر دلیلی یا رومون نشده یا به اون آدم خیلی اعتماد نداشتیم یا گفتیم اون دوست به خاطر ظاهر خوبی که از ما دیده اون گذشته زشت رو نادیده گرفته و یا چه چه ...ولی مشکل اینجاست که اون گذشته بخشی از ماست و گاهی تاثیرش تو زندگیمون خیلی خیلی عمیق تر از اونی میشی که فکرش رو میکنیم...خیلی از تکرایهای زندگیمون بازتابی از همون گذشتس اینکه اون گذشته یه جورایی رفته تو ناخودآگاهمون حتی اگر یادمون نمیاد چی باعث میشه در رابطه با آدمها یک داستان برامون تکرار بشه و تکرار بشه...میگم در رابطه با آدمها چونکه اگر ما تنها باشیم و خودمون  و خودمون مسلمه به هیچ مشکلی بر نمیخوریم و یک زندگی ایزوله رو پیش میبریم...ولی وقتی وارد رابطه میشیم حال ااون رابطه کاریه دوستی عشقی یا رفاقتی یا با خانوادس اون گذشته هه افسار امور رو دست میگیره ....و به نظر من هرچقدر اون رابطه صمیمی تر باشه این خر سرکشه گذشته بیشتر خودش و نشون میده چون تو رابطه صمیمی و دراز مدته که ما خودمون رو عریان میکنه ...یکی از اون رابطه ها که شدیدا باعث بروز این خر سرکش زخم خورده میشه رابطه ای که با همسر یا دوست دختر و پسر ایجاد میشه...حالا شما تصورش رو کن اگه دو نفر با دوتا گذشته بد داشته باشن ..و دروغ میگه کسی اگر بگه من هیچ گذشته بدی ندارم.. ...که این گذشته بد رو درمان نگرده باشن انوفت مثه اینه دو تا خر سرکش زخم خورده رو باهم یه جا بزارن...همینه که جفتک پراکنیها شروع میشه ...اینقدر گفتم خر هرکی نفهمه فکر میکنه تحلیلی در رابطه با زندگیه یک خر زخم خوردس ...نخیر این تحلیلی در مورد خر زخم خورده درونه ...

بله گاهی اتفاقهایی تو زندگی آدم میوفته که این خر سرکش درون بیشتر خودش و نشون میده و ما هی نادیدش میگیریم...ولی ولی وقتی میبینیم یه چیزی هی داره تو زندگیمون تکرار میشه و تکرار میشه انوقته که باید یکم صبر کنیم یه نگاهی به خودمون بندازیم و بگیم که داریم چیکار میکنیم و چرا به جای مواجه شدن با اون بخشهای درد اور زندگیمون همش داریم دور باطل میرنیم...آیا بهتر نیست یه بار اون درد رو تحمل کنیم و با اون گذشته دردناکه ناخوشایند مواجه بشیم  و بعد اون رو درمان گنیم و به جاش از اون همه دور باطل خلاص شیم..

فعلا قصه این خر زخم خورده درون رو تا اینجا داشته باشید تا باقیش ...راستی شما این خر زخم خورده درونتون رو شناخته اید تا به حال?!!

یکی از راههای مواجه با اون خر سرکش درون اینه که یکی از عکسهای بچکیهامون رو انتخاب کنیم حالا یا چندتاشون رو و اونها رو مقل عکس بچه هامون همه جا بزاریم جلو چشم...رو در یخچال ...روی میز توالت ...توی کیف پولی...بک گراند موبایل و بپ تاب و خلاصه که این عکس خودمون رو هرجایی که جلو دیدمون بزاریم...یواش یواش خر زخم خورده درون  رخ مینماید...فعلا تا اینجاش و داشته باشید من این کارو کردم ...هرکس این کارو کرد بیاد و حسش و بگه ..ایکه چه حالی کیده هرروز عکس بچه گیهامون رو ببینیم...فعلا همینا...

نظرات 6 + ارسال نظر
مترسنج سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 18:09 http://www.dar300metri.blogsky.com/

عجب عنوانی !!! :) خر سرکش درون!!
خیلی بکر بود!

در واقعیت هم خره بسیار بسیار بکری است

دختر مریخی جمعه 30 مرداد 1394 ساعت 20:59

ببخشید پگاه جان نظری که گذاشتم اسم یادم رفت

[ بدون نام ] جمعه 30 مرداد 1394 ساعت 20:55

پگاه من وقتی بچه بودم از عروسک بازی اصلا خوشم نمیومد حتی تا 4سالگی عروسکها م رو محکم میکوبیدم به دیوار و..... به نشانه نارضایتی از اینکه به من عروسک میدن
به نظرت این خر زخم خورده درون منه؟!
اینم بگم که الان از اینکه میبینم بعضی دخترا عشق بچه دار شدن هستن تعجب میکنم
من متنفرم از بچه داری
اگر یه روزی مجبور به ازدواج بشم یا چه میدونم عاشق بشم میخوام قبلش به طرف بگم دور بچه رو خط بکشه و اگه قبول نکرد ازدواج نمیکنم اصلا حوصلشو ندارم
مخصوصا وقتی میبینم قوانین ما بچه رو فقط متعلق به پدر و جد پدری میدونه
اما پوشک عوض کردن و شب بیدلری و زحمتش با مادر

سلام عزیزم نمیدونم والا من خیلی هنر کنم اونم با کمک مشاورم و اینا بتونم یکم این خر زخم خورده درونم رو کشف کنم...تو هم اگر واقعا میبینی نیاز داری یک سری چیزها تو زندگیت اصلاح بشه باید بیشتر اهمیت بدی اگر اون حال و هوات برات سواله یا برات ناراحت کنندس...مممم در مورد بچه دار شدن هم والا هر زنی بالاخره تو یه سنی این حس مادرانه رو تجربه میکنه نمیدونم این نطر منه شاید هم اینطور نباشه....به نظم ببین از چیه بچه دار شدن بدت میاد حالا این بحثها رو ادامه میدیم شاید تو هم به نتیجه ای رسیدی

پاییزی جمعه 30 مرداد 1394 ساعت 00:26

راستی. اون عکس بالاییه. همون که تکیه داده به دیوار... اصل اصل خود پگاهی الانه

واقعا اون که مثه این بچه هاس که انگار قایم شده ...فک کنم قایم موشک بازی چیزی بوده راستی یه اعترافی بکنم من تو نصف بیشتر عکسام پابرهنم ...یعنی اصن انگار کفش و اینا حالیم نبوده موهامم همینطور کوتاه جالبه اینقدم که پا برهنه بودم پاهام اینقده کوچیک مونده

پاییزی پنج‌شنبه 29 مرداد 1394 ساعت 19:45

من عجالتاً برم چندتا از عکسهامو ردیف کنم ببینم چطور میشه. باغ وحشی داریم درونمون ها

آره حتما این کارو بکن بعد حسامون و میگیم ....من تو این چند روزه انگار همش اون شیطنت دوران کودکیم رو بیشتر تر میدیدم اینکه اصن به فکر خیلی از چیزها نبودم انگار

شیرین چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 22:27 http://www.ladolcevia.blogsky.com

احتمالا خر سرکش خودم را خیلی زود شناخته باشم و علاجش را هم، تا بحال در زندگی پیش نیامده در دور باطلی گرفتار شده باشم. هیچوقت.
شاید دلیلش این باشد که همیشه آدم تنها طلبی بوده ام و همیشه به صدا و نشانه های جسم و روحم زیاد گوش می دهم و مشاهده می کنم. ممکن است در همین گوش دادن ها و مشاهدات زخم ها را هم شناخته باشم.
اما اگر توضیح علمی ای برای این موضوع می تواند باشد خوشحالم اگر بدانمش.

سلام شیرین...دور باطل یکی از نشانه های خر سرکش درون است برای من به صورت دور باطل در روابطم بروز کرد یک الگوی بسیار بسیار قوی و ناخودآگاه من میخواستم مادرم نباشم پس شدم یک زن قوی که بودن و نبودن یک مرد در زندگیش به تخمش هم نبوده...بعد تا این زن قوی احساس میکرده دارد وابسته میشود یکهو خر سرکش درونم بوده که جفتکی نثار رابطه کرده...و بماند که چه شد که این خر سرکش یکم افسار زده شد ...خر سرکش درون من خر استقلال طلب بود و هست شاید خر سرکش درون تو خر تنهایی طلب باشد نمیدانم ...شاید هم آنقدر مشاهده اش کرده ای که در نگاه دوم شخص محو شده ...برای من علمیش این بود و بعد که فهمیدم هر کسی نیاز به مقداری وابستگی دارد و ووقتی آن وابستگی بی پاسخ بماند گرسنه تر میشوی و بعد رابطه مشود حرکت پاندولی بین خواسته های بدون تعادل اون خر استقلال طلب و آدمی که گرسنه وابستگیس ....علمیش میشود همان تجربه های بد کودکی جا مانده در ناخودآگاه...واقعیتش میشود زندگی امثال من تا این سن....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.